loading...
جایگاه امام رضا(ع) درفرهنگ ایرانیان
علی شرقی؛میلاد نظری بازدید : 50 یکشنبه 16 تیر 1392 نظرات (0)

بی‌شک دوره‌ای درخشان از تمدن انسانى است و آنچه امروز فرهنگ و تمدن‏ جهان بدان می‌بالد؛ اگر از دینى که به یونان دارد بیشتر نباشد کمتر نیست ،‌ با این تفاوت که فرهنگ همچنان تاثیر معنوى دارد،‌ و به جذبه و معنویت آن نقصان راه ندارد.
پیچیدگى عظیم نژادى و فرهنگى دنیاى اسلام حتى در آن ‏روزهاى آمیختگى اقوام و فرهنگها غریب مى‏نمود . فعالیت درخشان گذشته چنین تمدنى که ‏اروپا را از قرون وسطى تا قرن شانزدهم در طب و فلسفه و شاید ریاضى ‏هنوز وامدار خویش نگه داشته بود،‌ آیا باید به حساب تشویق و مساعدت‏ اسلام گذاشته آید یا به حساب شور و علاقه اقوام مسلمانى که در ایجاد و به ثمر رسانیدن آن فعالیت داشته‏اند؟ شکی نیست که سهم اقوام گونه‏گون ‏که در توسعه این تمدن بذل مساعى کرده‏اند نباید از نظر محقق دور بماند و آنچه مقدمات ترقیات علمى و پیشرفتهاى مادى را براى مسلمین‏ میسر ساخت در حقیقت همان اسلام بود که با تشویق مسلمین به علم ،‌ روح معاضدت و تساهل را جانشین تعصبات دنیاى ‏باستانى کرد و در مقابل رهبانیت کلیسا که ترک و انزوا را توصیه مى‏کرد با توصیه مسلمین به‏«راه وسط‏» توسعه و تکامل علم انسانى راتسهیل کرد.
اما تمدنی که بدین‌گونه وارث فرهنگ قدیم شرق و غرب شد؛ نه تقلید کننده ‏صرف از فرهنگهاى سابق بود، ‌نه ادامه دهنده محض؛ ترکیب کننده بود و تکمیل سازنده. دوره کمال آن که با غلبه مغول به پایان آمد دوره سازندگى‏ بود - ساختن یک فرهنگ جهانى و انسانى - که البته در قلمرو چنین تمدن قاهرى‏ همه عناصر مختلف از جمله ؛ عبرى،‌یونانى،‌هندى،‌ایرانى،‌ ترکى،‌وحتى چینى راه داشتتند.
به‌علاوه،‌آنچه این تمدن را جهانى کرده است در واقع نیروى شوق و اراده ‏کسانى است که خود از هر قوم و ملتى که بوده‏اند به‌هر حال منادى اسلام‏بوده‏اند و تعلیم آن. بدین‌گونه،‌مایه اصلى این معجون که تمدن و فرهنگ‏اسلامى خوانده مى‏شود،‌ در واقع اسلام بود که انسانى بود و الهى و جامعه اسلامى وارث این تمدن عظیم،‌جامعه‏یى بود متجانس که مرکز آن قرآن بود،‌نه شام و نه عراق و با وجود معارضاتى که طى اعصار بین فرمانروایان مختلف آن روى مى‏داد در سراسر آن یک قانون اساسى وجود داشت:قرآن که در قلمرو آن نه مرزى موجود بود نه نژادى،‌نه شرقى در کار بود نه غربى.
در مصر یک خراسانى‏حکومت مى‏کرد و در هند یک ترک. غزالى در بغداد کتاب «در رد فلسفه» مى‏نوشت و ابن رشد در اندلس به آن جواب مى‏داد.تا وقتى جامعه‏اسلامى در داخل بسبب تسامح و وحدت از همکارى تمام عناصر دارالاسلام بهره داشت و در خارج با دنیاى غیر اسلامى مرتبط بود،‌باقدرت و بنیه قوى - از حیث جسم و روح - مى‏توانست هر چیز تازه و مطبوع را جذب و هضم کند. انحطاط از وقتى آغاز شد که رابطه از خارج‏ با دنیا قطع شد و در داخل با تمایلات تجزیه طلبى وتعصب گرایى مواجه شد.
بارى فرهنگ اسلامى مثل هر فرهنگ عظیم دیگر که تعلق به‏ یک امپراطورى وسیع جهانى دارد التقاطى است و دنیاگیر.
رشد و گسترش‏این فرهنگ عظیم البته در بغداد عباسیان پدید آمد اما فتوحات اسلام در حجاز و در شام نقطه عطف آن به‌شمار می‌رفت.درست است که قسمت عمده ‏آن نیز،‌خاصه در اوایل عهد عباسیان،‌به ایران مدیون‌است و سنن ‏ساسانیان،‌لیکن روح آن اسلامى است و مرهون قوم و نژادى‏ نیست.به‌گونه‌ای که در حوزه وسیع دنیاى اسلام اقوام مختلف عرب،‌ایرانى،‌ترک،‌هندى،‌چینى،‌مغولى،‌افریقایى و حتى اقوام ذمى به‌هم آمیختند.
بدین‌گونه،‌اسلام با سماحت ‏و تساهلى که از مختصات اساسى آن به‌شمار مى‏آمد مواریث و آداب اقوام مختلف را تحمل کرد،‌ همه را بهم درآمیخت و از آن چیزتازه‏یى ساخت. فرهنگ تازه‏یى که حدود و ثغور نمى‏شناخت و تنگ‏نظریهایى که دنیاى بورژوازى و سرمایه‏دارى را تقسیم به ملتها،به مرزها،و نژادها کرد در آن مجهول بود

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 22
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 21
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 23
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 25
  • بازدید ماه : 23
  • بازدید سال : 178
  • بازدید کلی : 699
  • کدهای اختصاصی

    صداياب